محمدجواد جلالفرد و مسالهی «جوانان» استان در جنبش دانشجویی

1) هر ساله تعداد زیادی از جوانان کهگیلویه و بویراحمد برای ادامه تحصیل راهیِ کلانشهر تهران میشوند. زندگی در پایتخت علایق آنها را تغییر داده، زیست فرهنگی و اجتماعی آنان را دگرگون میکند. به تبع دغدغههای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی آنها نیز متفاوت میشود. در این میان نوع نگاه آنان به شهر و دیار و استان و شهرستان خود نیز تغییر میکند. تهران برای ایشان چنان جذبهای ایجاد میکند که دل کندن از این کلان شهر برایشان سخت میشود. بنابراین آنها تصمیم به ماندن میگیرند و زندگی در تهران را به بازگشت به استان ترجیح میدهند.
2) بخشی از دانشجویان هم استانی در پایتخت جذب تشکلهای دانشجویی میشوند. از قضا فرزندان کهگیلویه و وبویراحمد در تشکلها، نیروهای قوی و تأثیرگذاری هستند. آنان در همهی سطوح تشکیلات اعم از عرصههای نظری، قلمی، اجرایی و عملی نیروهای اثرگذاری هستند. این تأثیرگذاری تا حدی است که این شاعبه را برای برخی ایجاد کرده است که بچههای استان رقابتهای بومی را در تشکلهای دانشجویی دنبال میکنند.[1]
3) فعالیتهای تشکیلاتی در تهران خیلی زود دانشجویان را با مدیران و مسئولان رده بالای کشور مرتبط میسازد. آنان در کمترین زمان ممکن با سهلترین شیوهها قادر به برقراری ارتباط با وزرا و وکلای ملت هستند. این ارتباطات پرجذبه و به شدت تأثیرگذار است. جوان هم استانی با اهداف مختلفی این ارتباط را برقرار میکنند. در ابتدا این ارتباط جهت نیل به اهداف کلان و بیشتر معطوف به آرمانهای تشکیلاتی است اما در ادامه همین ارتباط تبدیل به هدف میشود.
4) جذبههای ناشی از ارتباط و فعالیتهای تشکیلاتی چنان فربه میشود که فرهنگ خاص خود را تولید میکند. نفس ارتباط مهم میشود و البته منافع حاصل از آن. در نتیجه فرهنگ همنشینی، همصحبتی، هممحفلی با سران کذایی سیاسی احزاب و گروها و مدیران دولتی در پایتخت، جوانان هم استانی ما به چنان اشبایی میرسند که عملا آرمانها و اهداف ایام شباب و دانشجویی را فراموش میکنند.
5) در این میان اما بودند و هستند کسانی که در دالان پرآشوب این ارتباطات، مسیر آرمان و اهداف و مطالبههای اجتماعی را فراموش نمیکنند و پرانرژی در صدد پیگیری مسالههای اجتماعیاند. مصداق بارز این گروه محمدجواد جلالفرد است. دانشجوی انقلابی که در 12فروردین امسال دنیا را برای آخرت ترک کرد. مساله ترورهای بیولوژیک[2] و دیدار اعضای تشکلهای دانشجویی با رهبر انقلاب باعث شد که بار دیگر به مسالهی محمدجواد جلالفرد بپردازیم. در ادامه با توجه به عملکرد جواد، این طیف از دانشجویان هماستانی در پایتخت را بیشتر معرفی میکنم.
6) در کشور ما دانشجو به مثابه پل ارتباطی دولت و ملت حائز اهمیت است. اساسا از جمله کارکردهای تشکلهای دانشجویی همین مساله است. در این میان تشخیص مساله بسیار مهم است. اینکه مساله چیست و برای آن چه راهکاری باید ارائه کرد. جلالفرد مساله اساسی کشور در شرایط کنونی را «مسکن» تشخیص داد. هم و غم اصلی وی پیگیری حق مسکن ایرانیان بود. بر همین اساس کمیتهای به همین نام در جنبش عدالتخواه دانشجویی تشکیل و در صدد پیگیری این موضوع شد؛ شناخت خلاءهای قانونی، موانع مختلف آن و راهکارهای این مساله برنامهی جلالفرد بود. جواد مساله مسکن را از جمله مسائل اصلی کشور میدانست.
7) جواد با وجود توجه به امر تخصصی در فعالیت تشکیلاتی و دانشجویی، از دیگر عرصههای اجتماعی غافل نبود. بر همین اساس در تجمعات مقابل وزارت نفت جهت اعتراض به قراردهای نفتی حاضر بود. همچنین وی فعالیتهای چشمگیری در عرصههای استکبار ستیزی داشت. تکاپوهای او در کارزارهای سیاسی و انتخاباتی نیز تأثیرگذار بود.[3] جواد از جمله افرادی بود که خیلی صریح و قاطع در دفاع از نظام و جریان سیاسی هم سو با آن اعلام موضع میکرد.
8) ارتباط با نیروهای سیاسی، ارباب قدرت، شبکههای انتخاباتی در یک کلام «لینک»، چیزی که در این روزهای باعث انحراف بخشی از جنبش دانشجویی شده است برای جواد هدف نبود، آنچه برای وی عمده بود لینک برای اهداف، مسائل و مشکلههای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بود.[4] به بیان دیگر جواد نیز همین ارتباطات بلکه بسیار بیشتر از معمولِ آن را داشت اما این ارتباطات تحت تاثیر مسائل اجتماعی بودند. وی در پی بهرههای شخصی از این ارتباطات نبود.
9) ارتباط با استان و زیستبوم محلی را نباید فراموش کرد. غالب نیروهای هم استانی در جنبش و تشکلهای دانشجویی ارتباط کم و محدودی با استان دارند. جواد اگر چه مدت طولانی ای را در خارج از استان سپری کرد و در این باب نیز از این روند عمومی تبعیت کرد اما از هر فرصتی برای توجه به زیستبوم استان استفاده کرد. به طور خاص بخشی از مطالعه ی موردی وی در مساله حق مسکن و زمین، مسکن مهر یاسوج بود. همچنین نماز جمعه های یاسوج هنوز نشریهی «خروش» جواد را با یاد میآورد.[5]
[1] مراد رقابت های سیاسی، قومی و طایفه ای است. برای مثال دانشجویان یاسوجی در یک تشکل خاص تجمع دارند و یا دانشجویان دهدشتی به سراغ تشکل دیگری می روند.
[2] در روزهای اخیر بحث ترور بیولوژیک با مصاحبه علی شمخانی رئیس شورای عالی امنیت ملی مبنی بر بررسی احتمال چنین ترورهایی، دوباره مطرح شده است. در هنگامه ی فوت محمدجواد، محمدرضا داوری در تلگرام خود با عنوان کردن شباهت بیماری محمدجواد و شیوه ی ترور بیولوژیک، احتمال ترور ایشان را مطرح کرد. این مساله اگر بعید است اما قابل بررسی است.
[3] در واقع ایشان در عین حال که به امور مختلف توجه داشت. کارویژه و توان اصلی تشکیلاتی خود را در مساله مسکن متمرکز کرده بود.
[4] در شرایط کنونی صرف ارتباط و لینک برقرار کردن با شبکه های قدرت سیاسی و اعتقادی برای بخشسی از نیروهای جنبش دانشجویی عمده شده است و در آینده این جنبش را با چالش جدی روبه رو خواهد کرد.
[5] نشریه خروش به سردبیری محمدجواد جلال فرد در شیراز و یاسوج توزیع می شد. سیدعبدالحمید موسوی خبرنگار این نشریه سهم مهمی در توزیع استانی آن در کهگیلویه و بویر احمد داشت.
با سلام خدا ایشان را رحمت کند